در خت انگور سرمستانه و عشقبازانه به درخت چنار گفت :دست هایم تشنه ی آغوشی برای آرامیدن ،سینه ای برای سرنهادن و شانه ای برای تکیه دادن شده اندپس تو که اینگونه ستبر و استواری مرا در بر بگیر که آغوشت جایی برای آرامیدن و کنجی برای عشق بازی است .
درخت چنار گفت :من نیز اینگونه تشنه ی آغوش باز کسی هستم که دست هایش سینه ام را بشکافد و قلبم را در آغوش بگیرد اینگونه همیشه سبز خواهم شد آنگاه درخت انگور دست هایش را دور گردن چنار مغرور اما عاشق، حلقه زد و اینگونه میوه های انگور از شاخه های چنار آویزان شدند گویی چنار بی ثمر میوه داده بودواز انگورهای آویزان، سرمست اما هوشیار شد تا طعم زیستن با عشق را بچشد.
چنار ,اینگونه ,درخت ,انگور ,آغوش ,عشق ,چنار گفت ,درخت چنار ,تشنه ی ,برای آرامیدن ,ای برای
درباره این سایت