محل تبلیغات شما

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع

من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز

بلبل روی سیه مانده ز گار جدا

ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی

چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم

مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این

مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا

دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت

زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا

می دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست

پیش ازان خواهی، بستان و نگهدار جدا

حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی

گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا


امیرخسرو دهلوی

مشاعره حافظ با صائب تبریزی و شهریار و یک شاعر با شعور

شعری به ظرافت عشق

معمولی باشیم؛ این یعنی همان خوشبختی و موفقیت

ز ,دیده ,یار ,رخنه ,بهر ,جدادیده ,در ته ,مرا در ,شد از ,ته هر ,هر موی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهندسی شهر سازی پیام نور کرمانشاه charderini تور تایلند| تور بانکوک| تور پاتایا| تور پوکت نوروز 97 سفیران سلسله الذهب نیشابور دهیاری روستای قلعه امام مطالب اینترنتی شریان شاهد schoolzacpymad